بسم الله الرحمن الرحیم



نظریه هوش موفق استرنبرگ بر خلاف نظریه های  سنتی هوش که آن را یک سازه ی واحد، معرفی می کنند، هوش را ترکیبی از توانایی های تحلیلی ، خلاق و عملی می داند که به افراد برای سازگاری و انتخاب و تغییر محیط[1] برای رسیدن به اهداف با توجه به بافت اجتماعی _فرهنگی کمک می کند وبر نقاط قوت تاکید کرده و افزایش می دهد و به دنبال تصحیح نقاط ضعف می باشد، در واقع مفهوم زیربنایی نظریه هوش موفق بر این باور است که،  افرادی باهوش تر هستند که نقاط قوت و ضعف خود را بهتر می شناسند و نقاط قوت را پرورش و ضعف ها را جبران می کنند.آنها با استفاده از شناختی که از الگوهای توانمندی خودشان حاصل می کنند به موفقیت دست می یابند. این نقاط ضعف و قوت به طور گسترده با سه نوع توانش تحلیلی، خلاق و عملی در هوش موفق مرتبط اند.

توانایی های تحلیلی زمانی استفاده می شوند که یادگیرندگان مطالب را تحلیل، نقد، ارزیابی، مقابله و مقایسه نمایند. تواناییهای خلاق شامل خلق و کشف ایده های جدید، مجسم کردن، پیشنهاد دادن و پیش بینی کردن است. توانایی های عملی به افراد کمک می کنند تا آموخته های رسمی یا غیر رسمی خود را بکار گیرند. افرادی به طور موفق باهوش هستند که تعادلی از این سه نوع توانایی را نشان دهند.

 

1 .adapt, shape and select


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها